مهراوه جونمهراوه جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

مهراوه دختر نازم

دختر شیرینم

1392/11/29 12:44
نویسنده : مامانی
650 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان. فدات بشم این چند روز برات نگفتم  از حال و احوالاتمون...خجالت اخه پنج شنبه گذشته رفتیم شهرستان و جمعه برگشتیم....از جمعه هم کمی دپرس بودم... ناراحتاخه هوایی شدم اوه ولی زود میگذره و دوباره عید و......هورا مسافرتمون خیلی خوب بود . اولش من موافق نبودم اخه  تهران هوا خیلی سرد بود و ترسیدم گل دخترم مریض بشه ولی الحمدلله هوا بهاری و عالی شد لبخند و خیلیم بهمون خوش گذشتمژه اونجا شما حسابی شیرین کاری کردی برا همینم هنوز نیومده همه میگفتن دلتنگت میشن  و بهت عادت کردن فرشته ی کوچولومفرشتهبغلماچ .

دیگه این که بابایی زحمت کشیدن و برا دخمل ناز نازشون ٢ تا النگو خوشگل خریدنتشویق و خرید عید عسل خانومم مونده که به زودی  انجام میشهماچ.

خوشحال تو رو دارم و سالم داری  پیشم بزرگ میشی و هر روز بزرگتر از قبل...سرحال تر و شیرین تر میشی. فعلا میرم به کارام برسم تا بیدار نشدی ......هزار تا ماچ.....فعلا بای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله زهرا
10 اسفند 92 0:10
سلام خوشگل خاله دلم برات یه ذره شده روزی صد بار فیلمتو نگاه میکنم خوشگل و بانمک من
مامانی
پاسخ
سلام خاله جون.باور نمیکنی ماهم بدجور بهتون عادت کردیم دلمون بدجور گرفت بعد رفتنتون..روز بعد زنگ زدیم عموجون اومد پیشمون و باز ما رفتیم خونشون. خیلی بد بود وقتی رفتینمن دنبالتون گریه کردم
مامان سید مهدی
10 اسفند 92 12:37
سلامی بعد مدتها دوری خوبین ؟چقدر دلمون واستون تنگ شده بودمهراوه خاله چطوره؟آبجی چندوقته گوشیت خاموشه خط عوض کردین یا گوشی؟خبری از خودتون به ما بدین
مامانی
پاسخ
سلام عزیزم.شما خوبین؟شرمندتم دیر ج دادم دپرس و...اومدم اجی
خاله زهرا
11 اسفند 92 16:08
لطفا عکس جدید بزارین مامان مهراوه جون
مامانی
پاسخ
به روی چشم خاله جون