خواب دختری و فوتبال دیدن اقای پدر
سلام به روی ماهت دخترم . فدات بشه مامان که اینقد ناز خابیدی و ناامیدم نکردی اخه امروز یه خواب درست حسابی نکردی عشقه مامان . الحمدلله از وقتی اومدیم خونه خودمون حالت خیلی خوبه. و غذاتم بهتر از قبل میخوری و منو غصه نمیدی . سه روزیه خودت بدون کمک می ایستی و دیگه دوست نداری بشینی....خدا به دادمون برسه وقتی راه بیفتی که احساس میکنم به زودی این اتفاق بیفته.... فک میکنم از اون جوجه های بلای شیطون بشی تنت سالم باشه و اتیش بسوزونی عزیزم...مامان باهاته تا اخر..... این روزا زیاد بیرون نرفتیم اخه هوا یه وقتایی خیلی سرد میشه و وقتی هم که هوا گرمتر ..خیلی الودست اخه حیف گل دخترم نیست تو این هوا بره بیرون البته چند روزه بارون میاد و هوا تمیزشده دیروز رفتیم خونه عموجون وتا بعد شام موندیم شما دختر باادب من حسابی بازی کردی و اصلانم دختر شیطونی نبودی کیف کردم جگر مامان. بهت افتخار میکنم ناز نازم بابایی جونم الان که شما خابی فوتبال میبینه اگه بدونی با چه فلاکتی ... بخدا دارم منفجر میشم از خنده صدای تلویزیونو بسته فقط یه ذره صدا داره رفته داخل تیوی و به زور گوش میه... بیچاره تخمه هم اورده بشنکه رفتم رو اعصابش که چرا صدا داره اخه نمدونم چرا اینقد از صدای تخمه شکوندن بدم میاد...بهم میگه بیا برام بی صدا تخمه بشکون تا یاد بگیرم لب و لوچم اویزون شد ...اقای پدر...همسر جونیم سایلنت شد از پشت سر میبنمش دلم براش تنگ شد اخه بدجور داره رعایت میکنه همسرجونی اینقد بامزست جات خالیه که ببینی مهراوه جونم ....تا حالا ندیدم این مدل فوتبال دیدن و تخمه شکوندن بابایی رو.... خدا حفظش کنه برامونحالا بریم عکسای جدید ماه دختری....
قربون اون طرز نشستن و نگاهت بشم عزیز دلم
مهراوه خانوم تو خونه دوست جونش مشغول شیطنت
مهراوه جونی چادر نماز مامانیش پوشیده....
فدای خنده های قشنگت دختر مهربونم
دختری و اقای پدر......
بقیه عکسارو میذارم در ادامه مطلب....بفرمایید
ببینین چی سر گوشیامون اورده ...شدن جزء اسباب بازیاش
خانوم گریه میکنه رو میز بشینه...
میخاد دستشو بگیریم و خودش راه بره...حال میکنه...
خواب با چشمان باز...
گل زعفرون