مهراوه جونمهراوه جون، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

مهراوه دختر نازم

13 ابان 92

1392/8/15 10:12
نویسنده : مامانی
145 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر نازم.....بغلماچصبح دوشنبه ١٣ ابانه....شما خابی و با کوچکترین صدا تکون میخوری ....من میترسم بیدار بشی و ....به کارام نرسم. استرسروزا میگذرن و  روز به روز بزرگتر میشی .....کارای جدید یاد میگیری...شیرین کاری و شیرین زبونی هایی میکنی که انگار دنیارو به من و بابائی میدن...بغلالان پروژه پایین امدن از پله اشپزخونرو در دستور کار داری ....ابرومژه فقط میری تو اشپزخونه و بلافاصله بر میگردی .... کلی ذوق داری و به خودت افتخار میکنی... با انگشت به اطراف اشاره میکنی و مثلا برامونم صحبت میکنی... سوئیچ ماشینو با گریه میگیری  اشاره بیرون میکنی و میگی ددر....فرشته بیرون ماه دختری .....قلب اصلا اذیت نمیکنی بس که خوشحالی و بهت خوش میگذره....ماست و دوغ و بیسکویت  و شکلات خیلی دوست داری که البته شکلات بهت نمیدم....عجیب اب میخوری که البته میگن اصلا بد نیست و حتی اینجور بهترم هست.خوشمزه خیلی مهربونی.. اینو من نمیگم هر کی تو رو دیده میگه عزیز دلم.........وقتی بدخواب میشی نمدونم چی بگم .......قهقهه اینقد خودتو بازی میدی و اذیت میکنی که خسته بشی و  بخابی که تو این مورد ما مخصوصا بابایی کمکت میکنیم و خسته که شدی مثل فرشته ها میخابی عزیزم....قلب

 فردا اول محرمه...این اولین محرمیه که پیشمی...حال عجیبی دارم خدا به ابروی امام حسین دست هممونو بگیره... خوشحالم تو رو دارم عشقم.....اخر هفته اگه خدا بخاد و زنده باشیم میریم شهرستان...یه خرید کوچولو برای تو داریم .......این روزا بس که هوا سرد میشه جرات نمیکنم بیرون ببرمت ولی فک کنم امروز باز هوا بهتر باشه ...بابایی که از سرکار بیاد ترتیبشو میدیم....هنوز دوتامون اثر سرماخوردگی داریم دخملی جونم... فدات بشم عزیزم....راحت بخابساکت فعلابای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان سیدمهدی کوچولو
19 آبان 92 12:36
سلام عزیزم چطوری؟خوش می گذره مگه اونجا اینترنت نداری چرا آپ نمی کنی؟رفتی مراسم شیرخوارگان؟عکساش و زود بذار ببینیم.
مامانی
پاسخ
سلام معصومه جان .خوبی؟سید مهدی خوبه؟شرمنده عزیزم نتونستم سر بزنم تا رسیدیم شهرستان مهراوه مریض شد ومن گرفتار شدم اسهال استفراغ شد...هنوزم یه ذره مریضه..تازه دیروز امدیم...استفراغ نمیکنه ولی هنوز اسهاله...نمدونم دوباره ببرم دکتر یا نه...شما چخبر؟خوبین؟
مادر منتظر
22 آبان 92 19:06
سلام دوست گلم , مامانی خوب و گل مهراوه جون مامانی جون چقدر کم پیداییی؟ دیگه به ما سرنمیزنی ؟ خوشحال میشم بیای پیشمون. ماشاالله به این دخملی زرنگ و باهوش که مامانی و بابایی رو اذیت نمیکنه . ایام عزاداری رو تسلیت میگم و التماس دعا دارم در لحظه های دعا. بچه ها کلا فرشته ان ولی وقتی میخوابن یه چیز دیگه ای میشن. ببوس این فرشته کوچولو رو.
مامانی
پاسخ
سلام زهراجان..شما خوبین عزیزم؟فاطمه جونم خوبه؟باورت نمیشه چقد منتظرم زود بیاد بغل مامانه مهربونش...اتفاقا فاطمه جون با دختر برادر شوهرم دنیا میاد..بی صبرانه منتظرم دوتاشون سالم بیان پیشمون....خیلی شرمندم دوست خوبم...چند وقتی شهرستان بودیم وحسابی سرمون شلوغ!!!مهراوم اونجا اسهال استفراغ شدید شد دیگه نتونستم سر بزنم....ممنونم که ما رو یادتون نمیره و سر میزنین بهمون!مواظب خودتون وناز دخترمونم باشین
مهین
2 آذر 92 5:04
به به رسیدن بخیر . نظرات و متناتو خوندم . متوجه شدم رفتی مسافرت عزیرم . منتظر عکسای قشنگت هستم . باغ بابایی و ...
مامانی
پاسخ
سلام...ممنونم عزیزم.باغ بابایی؟؟؟؟
مامان سید مهدی کوچولو
2 آذر 92 14:52
سلام دوست جون چطوری؟مهراوه خوشگلم حالش چطوره ؟اومدم تولد 10ماهگی مهراوه رو تبریک بگم ایشالله که زیر سایه پدر و مادرش تولد 100سالگیش و جشن بگیره. ببوسش
مامانی
پاسخ
سلام عزیزم ...خوبی معصومه جونم؟سید مهدیمون خوبه؟مهراوم الحمدلله خوبه...مریضیش واسه دندوناش بود ..داره 2تا دندون از بالا در میاره بچم.....خیلی لطف داری بیادمونی عزیزم...خوشحالم کردیسید کوچولومونو ببوس