2 اذر-محرم و کسالت گل دختری
دختر قشنگ مامان..امروز هوا نیمه ابری بود والبته یه کمی هم سرد(28 ابان)... با هم رفتیم مرکز. این بار یه ذره دیرتر بردمت اخه تهران نبودیم عزیزم.الهی مامان فدات بشه اونجا مریض شدی اسهال استفراغ شدی و خیلی هم بیحال بودی. بابایی نبود با خاله اکرم و عمو بردیمت دکتر...اقای دکتر برا تهوعت امپول داد اونو تزریق کردیم الحمدلله خوب شدی ولی هنوز اسهال بودی حتی وقتی امدیم تهران... دکتر گف جز شیر هیچی نباید بهت بدم و یه شربت داد که خدا رو شکر خوب شدی
متاسفانه به همین دلیل برا مراسم شیر خوارگان حسینی هم نرسیدیم و نتونستم ببرمت عزیز دلم...ان شاالله اگه خدا خواست و زنده بودیم سال بعد حتما میبرمت گل دخترم خلاصه امروز که رفتیم بیرون حسابی خوشحال بودی ...اخه هوا سرد شده و من مثل قبل بیرون نمیبرمت میترسم سرما بخوری خدا رو شکر مشکلی نداشتی و همه چی عالی بود ...خانم دکتر بهم گفت باید تو غذا حتما کره و روغن زیتون بریزم و سوپ ماهیچه و قلم هم بهت بدم اخه به خاطر بیماریت چند روزی بهت غذا ندادم و یه کم لاغر شدی که ان شاالله اونم به زودی درست میشه
و اما نمودار رشدت از این قرار بود:
وزن: 8.200
قد: 75
دور سر: 46
کارای که جدیدا یاد گرفتی: با دست به اطراف و چیزایی که میخوای اشاره میکنی و بای بای میکنی... چند تا بازی از جمله کلاغ پر خیلی خوشمزه ای .......
بدون کمک چند ثانیه می ایستی و دس دسی میکنی و علاوه بر من وبابایی خودتم حسابی کیف میکنی ما هم تا میتونیم تشویقت میکنیم و دست میزنیم و میگیم ماشاا...
دیروز متوجه شدم داری دوتا دندون کوشمولو از بالا در میاری...وقتی می می خوردی و سیر شدی برا تشکر سرتو بالا بردی و از ته دل کوچولوت برام خندیدی که اونجا متوجه مرواریدای جدید نازت شدم عسلم
الهی من فدات بشم ماه دخترم...همدم تنهاییم...جز تو هیچی نمیخام هیچی گل دختر مهربونم